به گزارش مشرق، ساعت ۲۳ ششم آذر سال ۱۴۰۱ خبر وقوع یک تصادف منجر به جرح در اتوبان امام علی(ع) به اورژانس تهران اعلام شد.
پس از حضور مأموران اورژانس در محل حادثه مشخص شد یک دستگاه نیسان آبی با دو خودرو پژو و پراید تصادف کرده و کنار اتوبان متوقف شده است، اما در ادامه بررسیها موضوع عجیبی توجه امدادگران را جلب کرد. راننده ۳۰ ساله نیسان به نام ناصر قبل از تصادف با شلیک گلوله به سرش مجروح شده و پس از آن با دو خودرو برخورد کرده بود. در ادامه با حضور مأموران پلیس و تکنیسینهای اورژانس، پیکر نیمهجان ناصر به بیمارستان امام حسین(ع) منتقل شد اما به علت شدت جراحات وارده و خونریزی شدید ساعاتی بعد تسلیم مرگ شد.
با مرگ راننده رسیدگی به موضوع در دستور کار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران و بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت. با دستور بازپرس پرونده دوربینهای مدار بسته موجود در محل وقوع جنایت مورد بازبینی قرار گرفت و مشخص شد پسر موتورسواری در حال حرکت به راننده نیسان شلیک کرده و متواری شده است. این در حالی بود که در بررسیهای بعدی پوکه گلوله شلیک شده به راننده نیسان آبی داخل کابین کشف شد.
در ادامه تحقیقات مأموران پی بردند که مقتول در کار خرید و فروش روغن سوخته خودرو بوده و با کسی دشمنی و اختلافی نداشته است اما چند سال قبل با زنی ۳۸ ساله به نام فریبا ازدواج کرده است و از او دو فرزند دارد. در بررسیهای بعدی معلوم شد فریبا قبل از ناصر یکبار ازدواج کرده بوده و از همسر اولش پسر ۱۹ سالهای به نام شهرام دارد.
از آنجا که بین نزدیکان ناصر تنها کسی که موتورسیکلت داشت شهرام بود، مأموران او را زیرنظر گرفتند و مشخص شد شب قبل از حادثه شهرام به خانه آنها رفته بوده و صبح روز حادثه با حالت دلخوری و بدون خداحافظی از ناصر و مادرش، خانه را ترک کرده است. ضمن اینکه اطرافیان خانواده عنوان کردند با اینکه شهرام مجبور بود با ناپدریاش کار کند اما آنها رابطه خوبی با هم نداشتند و شهرام فقط به خاطر مادرش حاضر به همکاری با ناصر شده بود.
به این ترتیب تلفن همراه او رصد شد. آنتندهی تلفن همراه او نشان میداد شهرام در ساعت وقوع قتل در اتوبان امام علی(ع) حضور داشته است.
با تجمیع شواهد و قرائن، شهرام با دستور قضایی بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت که ضمن انکار قتل ناپدریاش عنوان کرد:دو شب قبل از حادثه با دو فرزند ناصر و مادرم بدرفتاری کردم. برای همین شب قبل از حادثه به خانه رفتم تا از آنها دلجویی کنم. رابطه من و ناصر با هم خوب بود و دو سال هم میشود که با هم کار میکنیم به همین خاطر دلیلی برای کشتن او نداشتم، اما وقتی پسر جوان در برابر مستندات، تصاویر دوربینهای مداربسته و آنتندهی تلفن همراهش قرار گرفت به ناچار به قتل ناپدریاش اعتراف کرد و گفت:از همان زمان که ناصر با مادرم ازدواج کرد از او خوشم نمیآمد و اختلاف داشتیم. ناصر هم از من خوشش نمیآمد و فقط به خاطر ترس از مادرم قبول کرده بود من را با خودش سر کار ببرد. آخرینبار که به خانهشان رفته بودم با ناصر حرفم شد، صبح هم با ناراحتی از خانه بیرون آمدم و تصمیمی که مدتها در ذهنم بود را عملی کردم.
وی در توضیح اینکه اسلحه را از کجا آورده است، گفت:اسلحه را از فردی در پارک خریدم و چند وقت آن را مخفی کرده بودم تا اینکه آن روز اسلحه را برداشتم و به کمین ناصر نشستم. میدانستم مسیرش اتوبان امام علی است به همین خاطر او را تعقیب و در فرصتی مناسب شلیک کردم و بعد به سرعت متواری شدم. اسلحه را هم در آبهای انتهای اتوبان امام علی انداختم و برای اینکه کسی به من شک نکند به خانه رفتم و چند ساعتی پیش مادرم ماندم.
با تکمیل تحقیقات، گزارش پزشکی قانونی و پلیس، برای شهرام به اتهام قتل عمد کیفرخواست صادر شد و وی بزودی محاکمه میشود.
این در حالی است که اولیایدم برای متهم درخواست قصاص کردهاند.